نتایج جستجو برای عبارت :

سایه‌ات به سرم مستدام باد.

نماز خواندن حضرت آقا بر جنازه مرحوم هاشمی و سردار سلیمانی  را دیدیم!
امروز همان آقا برای  رحلت حجت الاسلام طبرسی نماینده ولی فقیه در مازندارن پیامی صادر کردند و دیدیم رهبری معظم اهل غلّو نیستند!
خداوند سایه این اَبَر مرد را بر سر مردم مستدام بدارد. انشاء الله
 
میدانین که من عاشق سینه چاک مامان ها  هستم ! بخصوص مامان های مهربون و البته مادربزرگان عزیز !
حالا چه مامان  خودم باشد چه مامان‌دوستان عزیزم و حتی مامان  عروس های خونه مون !
فرقی نمیکند مامان های خوب از هزار فرسنگی/ فرسخی دوست داشتنی و مهربان هستند !
آمدم بگویم از بین همه مامان های دوست داشتنی که دوست دارم حالش همه ایام خوب باشه و سالم و سرحال باشد !
مامان ۲۲ فوریه عزیز است که واقعا برام خیلی  عزیززز و دوست داشتنی است !
آمدم بگویم میشود برای د
تو نبودی، دلخوشی چه رنگی بود؟ اصلا چه شکلی بودش؟ 
کجا می‌شد یَلِه (رها) شد از این‌همه خستگی؟ 
کی ممکن بود اینهمه حال خوش رو نفس بکش و هربارش عمیق‌تر از قبل بگم
اللهم اغفرلی الذنوب التی تغییر النعم...
.
چشمامو ببندم
یه قاب بگیرم از این روزهایی که تو انقدر پررنگی... نگهش دارم عمیق‌ترین جای دلم...
.
میدونی بعضی روزها
یه جون، به جون‌های آدم اضافه می‌کنه... مثل امروز 
سایه‌ات مستدام
 
جابر میزبانی است که میهمانانش را طبابت می کند, اما بی انکه بدانند، و چنان شیرین میزبانی می کند که میهمان وقتی که  برخواست' عاشق شده است*  
امروز که این جملات را کنار تصویر شهید حججی در سایت دیدم, فهمیدم که این عاشق شدن به نام و یاد شهید جابر که تمام وجودت را فرا می گیرد امری مسلم است و حقیقتا چقدر زیبا و دلنشین است. 
این جملات از قلب و جان  هر عزیزی که بیان شده است, با تمام وجوش ان را حس کرده' باور کرده'  و با ان زندگی می کند. 
خوشا به سعادت همه عاش
امیر المومنین علیه السلام تیر خداوند
ابن حمزه طوسی رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه روایت کرده است:
١١٧ / ٦ ـ ویصدق ذلك ما رواه جابر بن عبد الله ، قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : « ما اعتصى علیّ أهل مملكة قط إلاّ رمیتهم بسهم الله » قلنا : یا رسول الله ، وما سهم الله ؟ قال : « علیّ بن أبی طالب ، ما بعثته فی سریة قط إلاّ رأیت جبریل عن یمینه ، ومیكائیل عن یساره وملك الموت أمامه فی سحابة تظله ، حتّى یعطی الله لحبیبی النصر والظفر ».
رسول خدا صلى ال
خیابان‌ها خالی نیست اما شهر نیمه‌جان است. رزق و رونق هنوز از خواب کرونایی بیدار نشده، ویروس سایه مستدام خیابان‌هاست و آنهایی که به اجبار خانه‌های امن را ترک می‌کنند خود را در لایه‌های ماسک و دستکش‌های سیاه و سفید پنهان کرده‌اند.

ادامه مطلب
احتمالا این اخرین پستی باشه که توسال 97می نویسم..
هفته و دهه تولدم به بهترین شکل سپری شد و خیلی ها برام تولد گرفتن و بهم تبریک گفتن و از همه مهتر اونی بود که به بهترین اتفاق رو برام رقم زد و یک تولد به یاد ماندنی برام گرفت..
28 سالگی رو شروع کردم با یک حس خوب و امیدوارم که اتفاقات خوبی هم برام توی این سال رقم بخوره..
رابطه ما از همیشه بهتره و روزای خوبی رو باهم سپری میکنیم و این خیلی برای من روحیه بخشه
فردا باهم قرار ناهار داریم که خیلی مشتاقشم!
در کل
نیمه خردادآمد برشهیدانش سلام/آمده سوگ محرم ازبر داغ امام/انقلاب باخمینی گشت الگوی جهان/چون فضیلت رابه دنیاحضرتش کرده تمام/ازشهیدان خدایی درس عاشورابگیر/باولایت بهرخوبان میشود دنیابکام/حاصل خون شهیدان نهضت اسلامی است/ازخمینی بهر عالم آمده صدهاپیام/وارث پاک خمینی وشهیدان رهبر است/شیعه حیدرگرفته از خصال اومرام/زمزم خون شهیدان تاظهورمهدی است/ازبرای نائب اوکن دعای مستدام/
نمیدانم چه شد که امشب 
دلم خواست من هم جای لنز دوربین بنشیم 
و نگاهتان کنم...
کسی مرا نبیند 
اما من به شما خیره شوم 
اشک هایم امان دهند 
و چشمانم را تار و مواج نکنند 
شاید هم حق با چشمانم باشد 
وقتی دلی طوفانی شود 
در چشم سرریز می کند
آقاجان
دلم برایتان تنگ است 
کاش میشد دلتنگی را با سنجه ای ترازو کرد و گواهی اش را نگه داشت برای روز مبادا...
کاش میشد دلم را روی ترازوی دلتنگی میگذاشتم 
و گواهی اش را برایتان با قطرات بارش چشمانم مهر میکردم و میفرست
نور، در پرده ماند و شب آمدجانِ دل مردگان به لب آمدبرسانید بر سرای امام
عبدِ عاصی و بی ادب آمدجلو افتاده پیش مولایشهر که در معصیت، عقب آمدکی شود تا جهان نظاره کنددلبری فاطمی نسب آمدبندگان سفره ی کرم پهن استماهِ پر برکت رجب آمدیا مَن أرجُوه... یا علی مددیسائلی مرتضی طلب آمدتا دم یاعلی به لب گفتمبر لبم مزه ی عنب آمدمرغ دل را نجف فرستادممِس فرستادم و ذَهَب آمداز علی خیر را طلب کردمبرترین فعل مستحب آمددلِ من رفت کربلایِ حسینرحمت مستدام رب آمدماد
سلام
در شب اندوه و بی کسی و ماتم
نام تو تنها بر زخم دلم مرهم
سایه لطفت بر سر دنیا تا به ابد مستدام
ای مهدی زهرا سلام
سلام ای بر شب غم‌ها سحر
ای صبح نجات بشر
ای رحمت بی‌انتها
سلام ای آرزوی اولیاء
ای نور دل انبیاء
ای وارث خون خدا
ای لشکر تو‌ فاتح 
یا سیدی لبیک
مولا یا ابا‌صالح
صلی الله علیک 
+ کاش میشد صدای بچه های هیات رو هم ضمیمه اش می کردم... بخشی از سرودی که دخترامون می خوندن!
من تماما خواهشم و تمنا. ضعفم و خودسرانه بودن هایم. کسی را جز شما ندارم و نگرانیم را شما بهتر از هر کسی می دانید. بعد از روزهای متمادی طغیان کردن و ادب نداشتن، دیروز گفتم از هر جن و انسی که میترسم، شما مرا از آن کفایت می کنید‌. گفتم من پناه آورده ام، از بزرگی چون شما بعید نیست پناهنده را نپذیرد؟ از قدرتمندی چون شما بعید نیست که بگذارد پناهنده ی درگاهش آسیب ببیند؟ هر چه نگاه کردم دیدم راه ندارد پیش شما بود و نگران هم ماند‌. ترجیح دادم ماه های بیشم
سلامی دوباره!
من هیجده سالمه و حدود شصت و چند روز دیگه کنکور تجربی دارم. اوایلی که وارد راهنمایی شدم بخاطر یک سری اتفاق( بعدا مینویسمشون) میخواستم پزشک بشم. خواسته اون موقع من فقط بخاطر عشق و علاقه و اون اتفاقی که قراره بنویسم بود.
چند وقت بعد دوست داشتم یک فیزیک دان بشم. گذشت و فهمیدم فیزیک دوست ندارم و علاقه اصلی من شیمیه.
شیمی جان چهار ساله که عشقمون پایداره، سایه ات مستدام عزیزم!
ولی بازم طی یک اتفاقاتی(که اینم مینویسم) شیمی رو خیلی دوست ندا
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ اول رجب ۹۸
نور، در پرده ماند و شب آمدجانِ دل مردگان به لب آمدبرسانید بر سرای امام
عبدِ عاصی و بی ادب آمدجلو افتاده پیش مولایشهر که در معصیت، عقب آمدکی شود تا جهان نظاره کنددلبری فاطمی نسب آمدبندگان سفره ی کرم پهن استماهِ پر برکت رجب آمدیا مَن أرجُوه... یا علی مددیسائلی مرتضی طلب آمدتا دم یاعلی به لب گفتمبر لبم مزه ی عنب آمدمرغ دل را نجف فرستادممِس فرستادم و ذَهَب آمداز علی خیر را طلب کردمبرترین فعل مس
امروز روز معلم و من این روز رو فقط به یکی از استادام تبریک میگم. همون کسی که منو از سردگمی درآورد و راهو بهم نشون داد. بهم یاد داد روش درست زندگی کردن چیه. من هرچی دارم از ایشون دارم. چقدر دنیام قبل از استادم متفاوت و پوچ بود. الان که فکر میکنم میبینم چقدر گمراه بودم. بلد نیستم قشنگ بنویسم اما دلم میخواد با تمام وجودم بگم چقدر خوشبختم که شاگردش شدم. یکی از شانسای بزرگ زندگیم بود. هیچوقت فراموش نمیکنم چی بودم قبلش چقدر گمراه بودم. اون واقعا یه است
بابا
هرروز برایم عکس می‌فرستد از هنرهایش؛ یک روز مربای گیلاس، یک روز سرکه سیب، یک
روز درست کردن آلو خشک، یک روز رب سیب، یک روز درست کردن کشک، یک روز رب گوجه‌فرنگی،
یک روز شربت آلبالو، و زیرش می‌نویسد: «محصول پدر». می‌دانم این عکس‌ها را با چه
ذوق و شوقی برای همۀ خانواده ارسال می‌کند.
بابا
تمام تابستان‌های کودکی‌اش را در روستا نفس کشیده و آن خوی ساختن و پرداختن، کاشتن
و برداشتن، و تولید و تکثیر کردن را از روستا آموخته است. دوست دارد با دست
سخت ترین کار ، بنظرم صحبت با کسی است که تابحال رو در رو باهاش همکلام نشدی و بعد بخوای باهاش تلفنی هم صحبت کنی !
حتی اونایی هم یکبار دیدی باز سخته ارتباط تلفنی برقرار کردن حداقل برای خودم این مورد مشهوده :|:))
با کسی که هم زبانت هم نباشه این سختی دوبل میشه حتی :دی 


+
یک سال به عمرم اضافه شد و رسما پیر شدم :دی
شاید در مورد تولدم بعدا وقت کنم نوشتم این هفته که کلا سرم شلوغ بوده و هست.
++
روز مادر (دالگه) ، مادرزن (دالگه ژِن) ، مادر شوهر (دالِگِه شی :دی)، ما
 
باسمه تعالیوقایع قبل عاشورامسلم ابن عقیلغزل۱در پی صد ها پیام و دعوت از شخص اماممی رود مسلم به کوفه، می دهد حضرت پیاماکثر مردم کنند بیعت با مسلم نخستاو بگیرد عهد و پیمان کثیری از عظاممردمان مشتاق دیدار امام و مقتداجملگی راغب به پیمانی مجدد با اماملیک با نصب عبید الله، مردم در هراس
می کند سرکوب یاران ولی اندر قیامکرد مسلم در ره محبوب جانش را فدااز برای حفظ دین آورده شمشیر از نیاماو شباهت بر پیمبر داشت در روی و جبینبین فرزندان بابش او رشید ا
من خاطره چندانی از پدربزرگ پدریم ندارم...۳ ساله بودم که فوت شدن...تنها خاطراتم فقط تعریف هایی هست که مامانم از پدربزرگم کرده....خوبی هایی که گفته و جوری که صدام میزده.... تا یاد دارم خاطراتم از هر دو مادربزرگا و پدربزرگ مادریم بوده....
و امروز.... دفتر عمر آقاجونم برای همیشه بسته شد...و شد خاطره.... که یادم بیاد و بگم بابابزرگم اینجور بود و اونجور....
آقاجونم رفت....خیلی قشنگ رفت...خودش میدونست وقت رفتنه....تسلیم شد.... وصیتشو کرد....حلالیت هاشو طلبید....همه رو
من خاطره چندانی از پدربزرگ پدریم ندارم...۳ ساله بودم که فوت شدن...تنها خاطراتم فقط تعریف هایی هست که مامانم از پدربزرگم کرده....خوبی هایی که گفته و جوری که صدام میزده.... تا یاد دارم خاطراتم از هر دو مادربزرگا و پدربزرگ مادریم بوده....
و امروز.... دفتر عمر آقاجونم برای همیشه بسته شد...و شد خاطره.... که یادم بیاد و بگم بابابزرگم اینجور بود و اونجور....
آقاجونم رفت....خیلی قشنگ رفت...خودش میدونست وقت رفتنه....تسلیم شد.... وصیتشو کرد....حلالیت هاشو طلبید....همه رو
امیر المومنین علیه السلام تیر خداوند
محمد بن ابراهیم جوینی از علمای اهل سنت عمری روایت کرده است:
۱۷۳- أخبرنی شیخنا الإمام نجم الدین عثمان بن الموفق [الأذكانی] بقراءتی علیه، قلت له: أخبرك والدی شیخ الإسلام سعد الحق و الدین محمد بن المؤیّد الحموئی قدس اللّه روحه إجازة،قال:أنبأنا شیخ الإسلام نجم الدین أبو الجناب أحمد بن عمر الخیّوقی رضی اللّه عنه إجازة قال:أنبأنا محمد بن عمر بن علی الطوسی بقراءتی علیه بنیسابور، أنبأنا أبو العباس أحمد ابن أبی
ز خلق رانده شدم، ای امام دریابم
پناه بی کسی ام، السلام، دریابم
 
گناهکار قدیمی به درگهت برگشت
عطا و مرحمتت مستدام، دریابم
 
به هر که رو زده ام جز تو آبرویم برد
دوباره آمده ام، با مرام دریابم
 
عُقاب مرگ پرش را گشوده روی سرم
ببین که فرصت من شد تمام، دریابم
 
من از شلوغی صحرای حشر می ترسم
پناهِ خلق، در آن ازدحام دریابم
 
به یک دعا سرِ سجاده ی مناجاتت
بده به زخم دلم التیام، دریابم
 
عزیز فاطمه از صحن کربلا چه خبر؟
عجیب تشنه ی کرب و بلام دریابم
 
دوب
با سلام بر کسانی که نوروز را گرامی می‌دارند؛ و کسانی که نورِ حقیقت به قلب‌شان می‌تابد ...
 «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ»
«به لطف مستدام پروردگار یکتا؛ مدیریت‌کردن و تسلط بر قلبتان را به سمت نور خورشید حقیقت به دست حضرتش بسپارد و همواره یا لحظه به لحظه با کمک پروردگار بتوانید در کره‌ی قلبِ ایمان‌تان، ا
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
ز خلق رانده شدم، ای امام دریابم
پناه بی کسی ام، السلام، دریابم
 
گناهکار قدیمی به درگهت برگشت
عطا و مرحمتت مستدام، دریابم
 
به هر که رو زده ام جز تو آبرویم برد
دوباره آمده ام، با مرام دریابم
 
عُقاب مرگ پرش را گشوده روی سرم
ببین که فرصت من شد تمام، دریابم
 
من از شلوغی صحرای حشر می ترسم
پناهِ خلق، در آن ازدحام دریابم
 
به یک دعا سرِ سجاده ی مناجاتت
بده به زخم دلم التیام، دریابم
 
عزیز فاطمه از صحن کربلا
گاهی با معشوق‌مان بازی می‌کنیم. فرو می‌رویم در نقشی که نیستیم: یک حسودِ بی‌بخشش. یک غیرتیِ بی‌تحمل. یک حسابگرِ مو از ماست بیرون کشنده. یک معشوقه‌ی هرجایی. یک بی‌عاطفه‌ی بی‌تفاوت. یک دیوانه‌ی زنجیری حتی. بازی می‌کنیم تا بازی که تمام شد، سخت‌تر و محکم‌تر در آغوش بکشیمش. که زندگی یکنواخت نشود. که لذتِ با هم بودن‌مان گونه‌گون و مستدام باشد. اما یک لحظه هست - و فقط یک لحظه طول می‌کشد - که باید بازی را تمام کنیم. باید دوباره خودمان شویم. بای
جام رمضان دیجی‌کالاجوایز : کارت هدیه ۵ میلیون تومانی کارت هدیه ۳ میلیون تومانی کارت هدیه ۲ میلیون تومانیکد های تخفیف ۱۰,۱۵، ۲۰،۲۵،۳۰، ۳۵،۴۰،۴۵ هزار تومانی#فرادرس30 اموزش منتخب را #رایگان دانلود کنید
#همراه_اولiکد تخفیف:   #671*100*بسته اینترنت ویژه ماه مبارک رمضان7 گیگابایت 7 روزه 7 هزار تومانزمان استفاده از 4 صبح تا 20 شب@chatrbaazan#باسلامکد تخفیف:   bcmktel19516ویژه اعضای کانال%50تخفیفتاسقف۳۰٬۰۰۰تومانبرای100نفر اولاعتبار 10 هزار تومانی با ثبت‌نام@chatrbaazan#
از خدعه های مردم بی عار، ای امام
کار پسرعموی تو ناچار شد تمام
 
مسلم، اسیر خدعه ی طومارها شده
مِنّی، عَلیکَ یا أبا الأحرار ألسّلام
 
فهمیده ام ازین همه لب تشنه ماندنم
باید سرم رَود به سرِ دار، تشنه کام
 
این جا به جای مرهم بر زخم و جای تیر
با سنگ می دهند به بیمار، التیام
 
هَل مِن مُعینِ تو به جوابی نمی رسد
چون بطنِ کوفه پُر شده بسیار از حرام
 
هر جای کوفه رفتم و هر لحظه می رسید
بوی سلاح و شعله ز بازار بر مشام
 
یک نانجیب، تیر سه شعبه خریده بود
گفت
سردار شهید جواد هرمزپور در سال هزار و سیصد و سی دو در خانواده ای محروم برخاسته از روستایی محروم در میان روستاهای شهرستان بویراحمد به نام کالوس دیده به جهان گشود. رفتار و درس و زندگی و علاقه فطری به مکتب را در میان خانواده ساده روستائی خود کسب نمود.
هیچ گاه اسیر منافع شخصی و هوای نفسانی خود نگردید. حیف که زبان در وصف نیکویی هایش قاصر و قلم شکسته است.
 سرانجام (مین)این تله مرگ آفرین دشمن در تاریخ 1362/6/27در زبیدات عراق هنگامی که سمت فرماندهی عملیات
همیشه آخرای ترم کلاس های نه چندان خوشایند صبح تا ظهر پنجشنبه گریبان گیرمان هستند... این کلاسها فضای روانی خاصی دارند. البته مستقل از درس...
حال و هوای امروز من رو یاد روزی انداخت که این پست رو نوشتم.بار دیگه ای یادم اومد که روزگار به شدت گرده! روزی که اون پست رو نوشتم دلم شکسته بود از نادیده گرفتن های "ف". از دوستی سیاستی اش با فلانی که مثلا با مذاق من خوش نبود. چه حالی بود...
حالا امروز "ف" توسط دوست جدیدش جلوی همه تحقیر شد . شکست و من صداش رو شنیدم. ب
در حقیقت آموزش و پرورش به مثابه درختی تنومند است که برای تغذیه و باروری میوه هایش نیازمند استفاده از منابعی است که با هماهنگی و مساعدت، موجبات رشد آن را فراهم می آورند. از سوی دیگر عناوینی چون خلاقیت نقادی و نقدپذیری، بارش فکری، مهارت های زندگی، تغذیه و بهداشت فردی و جمعی، مدرسه ی شاد زمانی در مدارس عملیاتی خواهد شد که تمامی عناصر این مجموعه به باور لازم برسند و تحول و تغییر را به عنوان یک اصل در نظر بگیرند. شادمانی احساسی است که زندگی را چیز
پریا ، انقدر شیطنت داشته توی این سال ها و انقدر برای بابا از خواسته های ِ مطابق با اقتضای سنش حرف زده که بابا مثل یه جوان ِ بیست ساله از تمام ِ مناسبت ها ، شبکه های اجتماعی و مسائل روز ِ جوان ها سردرآورده . چند سالی ست ولنتاین را به صورت ِ نوشتاری ِ "والنتاین" به ما تبریک می گوید و قربان صدقه مان می رود که نکند ما کمبودی از این نظرها داشته باشیم . امسال برای عباس هم پیام فرستاد . پیام هایش را با "عزیزم" برای عباس ، "نفسم" برای من و "گلپری" برای پریا شر
 
به نام خدای مهربانی ها
 
نیکوکار ارجمند سلام
به پایان سال نزدیک می شویم، لحظاتی که برای ما دلنشین و همراه با شادمانی ست و اما ...خانواده های زیادی در این روز ها قلب شان آکنده از رنج مخارج عید است و دلشان پر از دلهره ی حفظ آبروی خویش...
 
تصمیم گرفته ایم با هماهنگی کمیته ی امداد -دست در دست شما مهربانان- به نامِ نامیِ امیر مؤمنان علی علیه السلام 110 مورد از نیازمندانی که به شدت در مضیقه بوده و از پس هزینه های شب عید بر نمی آیند را شناسایی کرده و شاد
بسم الله الرحمن الرحیم
کفش های ماه را به پا کرده ام دوباره عازم توام...
فقط به قصد تو می آیم فقط تو....
فرار میکنم از همه چیز از همه کس به سوی تو...
تویی که فقط امام نبودی همه چیز بودی همه کس بودی
آغوش پدرانه ات مستدام
در خوشبختی من همین بس که آقایی چون تو دارم...
میدانم هرچقدر اظهار دوست داشتن کنم کم است میدانم هرچقدر جان فداکنم کم است
اما تو سلطانی و من هلاک نگاه پدرانه ات...
بابی انت و امی و نفسی ...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصو
صبح رو با خستگی و کسالت شروع کردم.دقیق تر بخوام بگم داشتم خوابهای آشفته ای میدیدم که تو یکیشون موطلایی گم شده بود و من داشتم از ترس و دلهره سکته میکردم.بعد جالب اینه که توی یک جمع شلوغ خانوادگی هم بودم ولی کسی عین خیالش نبود که بچه ی من گم شده.بعد یهو با صدای خود فرد گمشده از خواب پریدم که داشت میگفت وای مامان خواب موندیم.کلاسم شروع شد.سریع پاشدیم و دست و صورت شستیم و آنلاین شدیم.تا یازده دیگه کارش تموم شد ولی من دقیقه به دقیقه حالم بدتر میشد.دی
 
تا حالا دقت کردین هر آدمی توی آسمون یک ستاره داره  یه ستاره که همیشه دوست داشتنیه و تو آسمون برات یه جا گذاشته  همون ستاره ای که همیشه واسه خودمون انتخاب می کردیم و روش انگشت می ذاشتیم 
  اون ستاره مال توست اون ستاره  مواظبته  که یه وقت رو زمین گیر نکنی که یادت باشه همیشه ماندنی نیستی و یادت باشه که یه روزی آسمونی می شی و می ری پیشش و اون موقع که رفتنی شدی اونم می یفته رو زمین 
به نظر من هر کسی رو زمین یه همدم و مونس داره  یه کسی که میتونی را
در حقیقت آموزش و پرورش به مثابه درختی تنومند است که برای تغذیه و باروری میوه هایش نیازمند استفاده از منابعی است که با هماهنگی و مساعدت، موجبات رشد آن را فراهم می آورند. از سوی دیگر عناوینی چون خلاقیت نقادی و نقدپذیری، بارش فکری، مهارت های زندگی، تغذیه و بهداشت فردی و جمعی، مدرسه ی شاد زمانی در مدارس عملیاتی خواهد شد که تمامی عناصر این مجموعه به باور لازم برسند و تحول و تغییر را به عنوان یک اصل در نظر بگیرند. شادمانی احساسی است که زندگی را چیز
نمونه ای از نامه حضرت امام به همسرش
تصدقت شوم
تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم مبتلا گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشی در پناه خودش حفظ کند. [حال] من با هر شدتی باشد، می گذرد، ولی بحمداللّه تا کنون هر چه پیش آمده خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتا جای شما خالی است، فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظره خوش دارد.
تاریکی نمی تواند ما را از تاریکی برهاند، تنها نور می تواند. نفرت نمی تواند ما را از نفرت برهاند، تنها عشق می تواند. - مارتین لوتر کینگ جونیور


سلام و درود :)) عید همگی مبارک باشه ان شاالله :) یه خدا قوت ویژه مخصوص همه کنکوریای عزیز که توی این روزای گرم، کنکور پر التهاب رو پشت سر می گذارن :) صبح که از خواب بیدار شدم اول گوشی رو چک کردم، دیدم امروز روز دختره و تنها دختر منزل ما، مادرمه :) ساعت هشت و رب بود، داشتم دنبال مادر می گشتم که تو بهشت خودش پیداش
چندسالی می‌شود که روز تولدم در خودم فرومی‌روم. ذهنم از هیاهوی پیرامونم خالی می‌شود و به این فکر می‌کنم که این زیستن از کجا شروع شد؟ چگونه گذشت؟ می‌خواهم از این نقطه به بعدش را چگونه بگذرانم؟ و پایانش چطور اتفاق خواهد افتاد؟ خوب زندگی کرده‌ام یا نه؟ وجودم دنیا را زیبا کرده یا لکهٔ ننگی است روی دلش؟
فرقی نمی‌کند کجا باشم؛ در اتاق آبی یواشم، در خوابگاه، در حوالی تئاترشهر کنار رفقای شیرینم یا در دل طبیعت! هرجا که باشم این فکرها به سراغم می‌
ماه رجب در پای سفره ازدحام استچون سفره دارش اسوه ی اهل کرام استتبریک ما را بر ابوطالب رسانیدآن عاشقی که احترامش مستدام استبنت اسد فهماند بر اهل دو عالممولودِ کعبه، برکتِ بیت الحرام استدر هر فراز و هر فرود و هر بلاییبا مرتضی، احمد ازین پس هم کلام استدر عرش، مسجودِ ملائک شد همان کهروی زمین بر زخمِ ایتام، التیام استآمد علی و قبله ی اهل یقین شدبابای ما، حیدر امیرالمؤمنین شد***ماییم و بحر رحمتِ مواج حیدراهل کرم هستند هاج و واج حیدرپیغمبران در سی
بسم رب الرئوف
آری قدیم السطان ...
شما از همان قدیم قدیم ها که هنوز من نبودم سلطان قلبم بودید
معلوم نبود آقا اگر نداشتمتان اگر سلطانیتان نبود چه بلایی بر سر مملکت قلبم می آمد...
آقا شما وعده داده اید سه جا به نزدمان بیایید اما شما که تمام عمر  کنار مایید؟؟؟
که  برایم فقط سلطان نیستید پدر مادر خواهر برادر رفیق امام و همه کسید
 به وجد می آیم که از خاندان موسوی ام
به وجد می آیم وقتی عموجان خطابتان میکنم
اما همیشه زیر بار این دین بوده ام و شرمنده
کاش
نمونه ای از نامه حضرت امام به همسرش
تصدقت شوم
تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم مبتلا گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشی در پناه خودش حفظ کند. [حال] من با هر شدتی باشد، می گذرد، ولی بحمداللّه تا کنون هر چه پیش آمده خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتا جای شما خالی است، فقط برای تماشای شهر و دریا، خیلی منظره خوش دارد.
ایجاد نشاط و شادابی یکی از مؤثرترین راه ها برای افزایش بهداشت روانی در جامعه است، مدرسه بعنوان یک نهاد می تواند با بوجود آوردن زمینه ها و برنامه هایی باعث هر چه شاداب کردن جامعه شود. اگر در مدرسه شوق زندگی کردن بوجود آید خود به خود اثرگذار بر جامعه خواهد بود. انسان های شاد زندگی خود را تحت کنترل دارند، مسئولیت پذیرند، هدفمند هستند، دید مثبت به زندگی دارند. آینده نگر وامیدوارند و در مقابل مشکلات و سختی ها از پای نمی نشینند، قرآن دین اسلام را د
ما رو توی بخش ملی جشنواره فیلم فجر تحویل نمی‌گیرن؛ امسال سومین سالی‌ه که از جشنواره جهانی فیلم فجر داریم استفاده می‌کنیم و البته بیشتر از فیلم‌های جهانی(!) فیلم‌های ایرانی می‌بینیم. هم رفقا و هم همکارانی که خیلی وقت بود ندیده بودیم رو می‌بینیم، و هم چند فیلم ایرانی و مستند و خارجی می‌بینیم، و هم از خدمات خیلی خوب پردیس سینمایی چارسو استفاده می‌کنیم. #فودکورت_چارسو!
امسال تا اینجا، این چند تا فیلم رو دیدیم:
بی حسی موضعی: که توی روزنوشت شن
چگونگی شاداب سازی مدارس با توجه به فرهنگ اسلامی
ایجاد نشاط و شادابی یکی از مؤثرترین راه ها برای افزایش بهداشت روانی در جامعه است، مدرسه بعنوان یک نهاد می تواند با بوجود آوردن زمینه ها و برنامه هایی باعث هر چه شاداب کردن جامعه شود. اگر در مدرسه شوق زندگی کردن بوجود آید خود به خود اثرگذار بر جامعه خواهد بود. انسان های شاد زندگی خود را تحت کنترل دارند، مسئولیت پذیرند، هدفمند هستند، دید مثبت به زندگی دارند. آینده نگر وامیدوارند و در مقابل مشکلا
هو
 
برایم خیلی عجیب است که مدت طولانی می‌شود که اینجا چیزی ننوشته‌ام. شاید یک روزی در مخیله‌ام هم نمی‌گنجید که چند ماه بگذرد و من حتی یک خط هم خاطره‌نگاری نکرده باشم. این روزها که سخت مشغول ویرایش کتابی بودم که محمدهادی به خانه آورده بود، تازه فهمیدم چقدر نسبت به گذشته تغییر کرده‌ام. خودم را این‌طور می‌بینم که سازگارتر و آرام‌تر شده‌ام. گفتگویی که شب عروسی علی‌اکبری با عطیه داشتم آرامش را به قلبم برگردانده، حرف‌های زهرا اشرف را مثل
سلام
شادی راه موثری است که در مدرسه میتواند با شگرد های زیادی درست شود
ایجاد نشاط و شادابی یکی از مؤثرترین راه ها برای افزایش بهداشت روانی در جامعه است، مدرسه بعنوان یک نهاد می تواند با بوجود آوردن زمینه ها و برنامه هایی باعث هر چه شاداب کردن جامعه شود. اگر در مدرسه شوق زندگی کردن بوجود آید خود به خود اثرگذار بر جامعه خواهد بود. انسان های شاد زندگی خود را تحت کنترل دارند، مسئولیت پذیرند، هدفمند هستند، دید مثبت به زندگی دارند. آینده نگر وامید
تعداد صفحات : 176 صفحه
آنچه معلمان برای تربیت دانش آموزان باید بدانند...
یکی از حقوق شهروندی که مردم حق مطالبه از دولت دارند، آموزش است. آموزش، صرفاً فرآیندی نیمکتی نیست که دولت‌ها، از طریق معلم و تخته سیاه به دانش آموزان ارائه می‌کنند. آموزش فرآیندی مستدام است که دولت‌ها موظفند به طور توقف‌ناپذیر برای همه اقشار، طبقات و گروه‌های سنی و جنسی فراهم آوردند. آمار دانش آموزان و دانشجویان به تنهایی گواه بر عملکرد آموزشی دولت‌ها نیست. بلکه رفتا
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم...
سال های مجردی از فرشتۀ مادر آموخته بودیم که در فرهنگ دینی، دخترا ریحانه اند و یه نموره عزیزترن! و خودش به ما گفته بود که در چارچوب قانون خانواده هروقت خواستیم پدر را برای یک کار مهم متقاعد کنیم، از لابی خواهرها استفاده کنیم. می گفت که رأی شان نافذتر است.
بعد از ازدواج، خودمون شدیم خودکفا. چرا؟ چون فهمیدیم که عروسای بابا هم، همان مقبولیتِ دخترها را دارن و بلکه یه نموره بیشتر. اما این برگ برن
اواسط تابستان با گرم تر شدن هوا موقع برداشت گندم و جو بود . من دروی گندم با داس را اصلا دوست نداشتم چرا که کاری بسی سخت و ملال آوری  بود .
بارها با داس انگشتان خود را می بریدم . گاهی به حالت ایستاده و بیشتر نشسته مسیر طولانی را پشت سر می گذاشتم  . بعد مدتی جهت رفع خستگی که کمر خود را راست میکردم  با وزش بادی ملایم به پشتم که حسابی عرق کرده بود احساس درد و سرما می کردم  برای همین به بهانه های مختلف از زیر کار در می رفتم ودر کنار زمینی که از برآمد
زمین می چرخد! زندگی می چرخد! و تو قدم برمیداری... روز به روز بزرگ و بزرگتر و شاید کوچک و کوچکتر می شوی! به آینه که نگاه می کنی وجه اول صادق است و به خود که می نگری وجه دوم صادق تر! 
وای که چقدر دلم گریه می خواهد با شدیدترین وجه ممکن! اینجا راحت می نویسم، چون کسی حوصله ی خواندنش را ندارد، کسی منتظر نیست برای خواندن. اگر بخواند هم که... 
آه که چقدر تو قشنگ می خوانی دختر، تویی که اصلا نمی دانم چه می گویی، ولی بغض و حست را می فهمم! می نالی، قشنگ و جذاب، سوز
وارد صحن می شوم، آفتاب روی گنبد تابیده است و نیمی از صحن را سایه دربرگرفته است، مرددم داخل شوم، یا بنشینم روی فرش های قرمزی که در سایه اند، یا روی فرش هایی که در آنجا آفتاب تابیده است! من اصولا سر این سفره ها طمع دارم و دوست دارم رزقی را از دست ندهم، به نظرم باید جایی را انتخاب کنم و بنشینم و بعد از مدتی جایم را عوض کنم! کمی در آفتاب می نشینم و غرق در حضور می شوم، دلم می خواهد زیارت نامه بخوانم ولی احساس می کنم باید کمی تأمل کنم و بعد شروع کنم، اصل
«هاهااااا باختی! پاشو ظرفارو بشور!»
پاهایم را روی مبل می‌اندازم و آنقدر به پهلویش فشار می‌آورم که مجبور به بلند شدن شود. دستۀ کنسول را روی مبل کناری می‌اندازد، از جایش بلند می‌‌شود و انگشت اشارۀ تهدید‌آمیزش را به سمتم می‌گیرد: «فردا می‌برمت! حالا می‌بینی!»جوابش را با زبان درازی می‌دهم و با سر به ظروف نشسته اشاره می‌کنم. غرولند‌کنان به سمت سینک ظرفشویی می‌رود و من هم سعی می‌کنم یک دست دیگر بازی کنم، اما بدون او اصلا کیف نمی‌دهد. دسته
دوست شاعری داشتیم که همیشه اصرار داشت همیشه از مرحوم  حسین منزوی با عنوان "خدای غزل معاصر" یاد کند. کاری که مرحوم منزوی در شعر فارسی انجام داد، این بود که: غزل را که که سرآمد قالب‌های شعر فارسی است، بعد از آنکه توسّط برخی از سنّت‌ستیزان به کناری نهاده شد و البتّه به دست پایبندان به آن استاد شهریار و سیمین بهبهانی مچنان سیر صعودی خود را پیمود، سر و وضعی جدید داد و توانست -بر خلاف شایعۀ چندین‌ساله‌ای که در آن روزگار باب بود- اثبات کند که نوگر
دوست شاعری داشتیم که همیشه اصرار داشت همیشه از مرحوم  حسین منزوی با عنوان "خدای غزل معاصر" یاد کند. کاری که مرحوم منزوی در شعر فارسی انجام داد، این بود که: غزل را که که سرآمد قالب‌های شعر فارسی است، بعد از آنکه توسّط برخی از سنّت‌ستیزان به کناری نهاده شد و البتّه به دست پایبندان به آن استاد شهریار و سیمین بهبهانی مچنان سیر صعودی خود را پیمود، سر و وضعی جدید داد و توانست -بر خلاف شایعۀ چندین‌ساله‌ای که در آن روزگار باب بود- اثبات کند که نوگر
لحظه هایی با کریمه
معصومه …

معصومه تفسیر معصومیت است که روزگارى در مدینه طلوع کرد، معصومه اقامت
غربت است در روزگار غربت نگاه ها، معصومه تفسیر بلند تبعیت است از ولایت .
معصومه نگاه سبزى است که از معصومیت سرچشمه مى گیرد، معصومه، روزگار دلداگى است واز غربت به قربت رسیدن .
معصومه ترجمان بلند عاشوراست و قصه با زینب هم سفرشدن .
معصومه فلسفه شیدایى است و غزل ماندن و بودن، معصومه نگین ایران است که درقم، شهر اقامه مى درخشد .
  معصومه، قصه بلند
همیشه وقتی درون درد دست و پا می زنم وقتی از خشن ترین صخره ها با همه ی وزن روحی و جسمی ام آویزان هستم و زیر پایم تاریکی هولناکی ست که هر آن ممکن است در آن سقوط کنم همه ی توانم را در سرانگشتهای کم جانم جمع می کنم تا کامل سقوط نکنم . این از حس جان دوستی ام نیست این از خوددوستی ام نیست از تمایل زیاد برای بقا نمی آید . هر بار چند انگشت زخمی ام از سنگهای سستی که به آن چسبیده اند جدا می شود سعی می کنم با آرنج هایم خودم را نگه دارم با فشار نوک پاهایم . می چرخم
روزهایی که به هیچ قضاوتی دل نمی دادم و محکمتر از پیش روی خودم و
عقیده ام ایستاده بودم... روزهایی که وقتی تصمییم می گرفتم، هیچ چیز و هیچ
کس جلودارم نبود و باور داشتم که میتوانم و باور داشتم که این همان راهی
است که باید بروم و تا انتها خواهم رفت...
سال ها از آن روزها می
گذرد، سال ها می گذرد که تلاش کردم کسی باشم که نبودم، سال ها می گذرد که
اولویت اولم عدم رنجش دیگران شد و خودم کم کم به قهقهرا سفر کردم...
سالهایی که از درون پوچ شدم و آنقدر خودم را ند
قسمت اول را بخوان قسمت 68
صدایش کرد، با مهربانی و لطافت، بارها و بارها، اما از او خبری نشد و من ته دلم عجیب خالی گشت و به استقبال بیمی عظیم رفت. جلو رفتم و به امید نزدیک شدم، اشک هایم سرازیر شده بود، با صدای مرتعشی لب به اعتراض گشودم.
-چرا نیست پس؟ م...مگه نیومد داخل؟
نزدیکم شد، خیلی نزدیک، آن قدری که گرما در وجودم غلطید. صدایش را در دهانه ی گوشم حس
کردم، ولی آتشِ بر پا شده درونشان برایم قابل درک نبود.
-من اگه تا خود فردا بشینم دریا رو صدا کنم بیرون
ترم اول کارشناسی بودم. در لابی پردیس علوم دانشگاه با یکی از پسرهای هم‌دوره‌ای که بعدها ارتباطم را به علت حرف‌های رکیکی که میزد برای همیشه با او قطع کردم، نشسته بودیم. از کلاس آزمایشگاه غر می‌زدیم که لفظا استاد درس را که زن بود به تجاوز تهدید کرد. چند دقیقه بعد دوباره کلامش سمت و سوی جنسی گرفت و این بار در لفافه حرف‌های دیگری زد.
من با اکیپی دوست شده بودم که تفاوت‌های بنیادین با هم داشتیم . بچه‌ها در هر جمعی که می‌نشستند حرف‌ها را به سمت حر
ترم اول کارشناسی بودم. در لابی پردیس علوم دانشگاه با یکی از پسرهای هم‌دوره‌ای که بعدها ارتباطم را به علت حرف‌های رکیکی که میزد برای همیشه با او قطع کردم، نشسته بودیم. از کلاس آزمایشگاه غر می‌زدیم که لفظا استاد درس را که زن بود به تجاوز تهدید کرد. چند دقیقه بعد دوباره کلامش سمت و سوی جنسی گرفت و این بار در لفافه حرف‌های دیگری زدزد.
من با اکیپی دوست شده بودم که تفاوت‌های بنیادین با هم داشتیم . بچه‌ها در هر جمعی که می‌نشستند حرف‌ها را به سمت
 بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- چکید هائی از مجله منجی  ارگان  بنیاد وموسسه فرهنگی حضرت مهدی موعود سالام الله علیه کثیرا انشا االله- شماره -44- بیانه از گام دوم – رهبری  عزت تمام- وکمالی عظیم رحمت الهی برایشان مستدام انشاالله-برای همهچیز میتوان طول عمر مفید وتاریخ مصرف فرض کرد- اما شعارها ی جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنی  است—ان ها هرگز بی مصرف وبی فایده نخواهند شد—زیرا  فطرت بشر درهمه ی عصر ها با ان سرشته شده است- ازادی
سفارش تاج گل به صورت اینترنتی : برای خرید اینترنتی تاج گل می توانید روی محصولات کلیک کنید و به صورت آنلاین سفارش خود را ثبت نمایید . شما میتوانید با مراجعه به صفحه   تاج گل ترحیم و یا با مشاهده برخی از نمونه کارهای ما در زیر تاج ترحیم و گل ترحیم مد نظر خود را انتخاب کنید. همچنین برای انتخاب تاج تبریک و گل تبریک مد نظر میتوانید برخی از نمونه کارهای ما را مشاهده فرمایید.
سفارش تاج با یک تماس
  اگر به هر دلیلی نمیتوانید خرید اینترنتی انجام ده
با آغاز غیبت امام عصر (عج)، شیعیان فصل  جدیدی از زندگی اجتماعی خویش را تجربه کردند که طی آن قرار است جامعه اسلامی بدون حضور جسمانی امام معصوم، اما در  عین حال بر اساس آموزه‌های ایشان و تحت اشراف فق‌ها اداره شود.
لازم به ذکر است امام عصر (عج) در سالیان ابتدایی غیبت خویش یعنی حدود هفتاد تا هشتاد سال از طریق وکلای خویش که به نام‌های عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان عمری، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری شناخته می‌شوند و نیز از طریق توقی
بهار که رفتن اسفند و
آمدن فروردین نیست!
بهار یعنی
جای بوسه‌های مردی
که تو باشی
روی گونه‌های زنی
که من باشم
شکوفه بدهد!
"فاطمه بهروزفخر"
........................................................................................
بهار...با طراوت و زیبایی اومد....اومد که برامون یه ورق تازه باشه.....سالگرد بله برونمون.....امشب دوباره مثل سال قبل بی قرارم....بی قرار خواستنی از جنس تو...بی قرار اتفاق شیرینی که یازده فروردین برامون رقم خورد.... پارسال امشب رو با هم بودیم....شب قبلش هم شام رو بعد کلاس آ
به سال 1397 که فکر می کنم، به نظرم می رسد روزهایی که پشت سر گذاشته ام خیلی بیشتر از 365 تا بوده است! مگر می شود این همه ماجرا و تغییر فقط در 365 روز اتفاق افتاده باشد؟! بعضی از خاطرات این سال، آن قدر برایم دور و دست نیافتنی هستند که هی از خودم می پرسم مطمئنی 97 بوده است و نه سال(های) قبل از آن؟

1. در یک نگاه کلی، 97 شکر خدا برای من سال خوبی بود (البته در زندگی فردی و صرفه نظر از اوضاع و احوال داغان کشور). تجربه های کاری بسیار متنوعی داشتم. همکاری با موسسه ها
بنزین گران شد.وضعیت معاش امت متوسط و محروم بیش از پیش دچار ابهام و سردرگمی‌ شد. خیابان‌های تهران و بسیاری از شهرهای ایران مقارن با برف پائیزی و زیبای پایتخت با طعم اعتراض مسدود شد. اخبار متعدد تخریب‌ها و آشوب‌ها و ... دل خیلی از دوست‌داران کشور و انقلاب را لرزاند. و البته هزینه‌های روانی اقدام ناگهانی دولت در شب میلاد نبی اکرم (ص) خیلی بیش‌تر از هزینه‌‌های تخریب‌ها و اعتراضات بود. این‌ها اما باعث شد تا رویه‌های تصمیم‌گیری این روزهای کش
 
✅ عبدالحسین آذرنگ کتابی دارد با عنوان «استادان و نااستادانم» (انتشارات جهان کتاب، 1390) که خودزندگینامه سلوک علمی اوست و می‌کوشد تا مرز میان استادی و نااستادی را مشخص کند و خواندنش لطف بسیار دارد. او در مقایسه جوّ دانشجویی پرشور دانشگاه معتبر شیراز و دانشگاه تازه‌تأسیس اصفهان در میانه دهه 1340 به نکته‌ای بسیار بدیع اشاره می‌کند و می‌نویسد «اکثریت دانشجویان این دانشکده را معلمان و دبیران آموزش و پرورش و کارمندان دولت تشکیل می‌دادند که م
آنچه در ادامه می آید ، بخشی از کلیدی ترین نکات کتاب «فلسفه در دام ایدئولوژی» اثر «رضا داوری اردکانی» می باشد که توسط صاحب وبلاگ مشهود، تلخیص گردیده است:

* به حقیقتِ اسلام، جز به
مدد رهبری حضرت ختمی مرتبت نمی توان راه یافت که او راهبر به آزادی و آزادگی است.

* در
دیانت، انسان با همه عظمتش باید در برابر ذات احدیت، خشوع و خضوع داشته باشد اما
در نظم تکنیکیِ غرب، همه چیز باید در برابر قدرت انسان، خاضع و خاشع باشد.

* اگر
دانشگاه خوب می خواهیم باید به
من می‌گم روزنامه نگاری محلی مهمتره!
محمد رضا نوروز پور

من می‌گم روزنامه نگاری محلی مهمتره!
محمد رضا نوروز پور
روزنامه های محلی در آمریکا مهمتر از روزنامه های سراسری ان و تاثیر گذاری بیشتری دارن. آمریکایی ها در وهله اول دوست دارن روزنامه های مربوط به کامیونیتی، محل، شهر، ایالت و در نهایت روزنامه های سراسریشون رو بخونن، بعد اگه حال کردن می رن ببین اوباما چی می گه یا کلینتون می خواد امرو بره اسرائیل یا آنگولا؟
همین رونق برای رادیو و تلویزیون
جستاری درباره‌ی اراذل خیر و شر
تعریف مختصر و مفید رذالت چیست؟
ابتدا واژه رذالت معنی می‌شود : فرومایگی، پستی، پلیدی

-  عدول از حیطه‌ی عدل و اعتدال، در تعقل، گویش و منش علیه سایرین که متضمن زوال عدل و خسران حق و اخلاق باشد.
توجه : رذالت، در فعلیت مستمر، تحقق می‌یابد.
از منظر روانشناسی تجربی می‌توان اراذل  را، در ده حوزه  مورد بررسی قرار داد :
1- اجتماعی
2- انتظامی
3- نظامی
4- سیاسی
5- حکومتی
6- حزبی
7- قضایی
8- مذهبی
9- اجنبی
10-  سرمایه داری
تکوی
بر خلاف آنچه که شب‌پرستان زمانه برنامه‌ریزی کرده بودند، ما 40 ساله شدیم و از این بابت خدا را شاکریم. واقعیتش را بخواهید نمی‌دانم چه سری در عدد 40 نهفته است که آن را متمایز می‌کند. اما می‌دانم 40 سالگی را زمان پختگی یک آدم می‌دانند؛ حضرت موسی (ع) 40 شب به کوه طور رفتند؛ برای آنان که دستشان از دنیا کوتاه شده، چهلم می‌گیریم؛ زیارت اربعین که چهلمین روز شهادت سیدالشهداست، از نشانه‌های مومن است. و البته از همه مهم‌تر آنکه در روایات‌مان وارد شده ا
برنامه
گروه معارف و مناسبتهای رادیو ایران تقدیم میکند.
**************************************
به افق آفتاب
******************************************
به نام ِ خدایی که دوست داره بندگانش اهل ِهجرت و رفتن باشن. هجرت از تاریکی به سمت ِ نور و روشنی.
******************************************
در یازدهمین روز از ماه ِ مبارک ِ رمضان و در  آستانه اوقات ملکوتی ِ اذان ظهر با شما همراه هستیم.
******************************************
برنامه امروز ما تقدیم به همه اونهایی که دوست دارن فقط بنده خدا باشن و هیچ وقت ازش دور نشن. اونها
توضیحیه: در رابطه با پست قبلی باید عرض کنم که اشتباهی قسمت نهم را لینک دادم. در حالی که قسمت دهم هم قبلا نوشته شده بود. پس کسانی که قسمت دهم را نخوانده اند، اول لینک زیر را بخوانند. 
ماجراهای من و حضرت آقا ... (قسمت دهم)
ماجراهای من و حضرت آقا ... (قسمت نهم )
ماجراهای من و حضرت آقا ... (قسمت هشتم)
ماجراهای من و حضرت آقا ... (قسمت هفتم)
ماجراهای من و حضرت آقا ... (قسمت ششم)
ماجراهای من و حضرت آقا ... (قسمت پنجم)
ماجراهای من و حضرت آقا ... (قسمت چهارم)
ماجراهای من و
برنامه


گروه فرهنگ و اندیشه رادیو ایران تقدیم میکند
*****************************************************

به افق آفتاب
*****************************************************
به نام ِ خدایی که دلهای ِ ما رُ از شیرینی ِ  باور و ایمان ِ به خودش
سرشار کرد
و سلام
**************************************************
در این لحظات  از خدای ِ بزرگ میخوایم که برکت و خیر ِ این دقایق رُ در
همه لحظات ِ زندگی ِ ما مستدام کنه
***************************************************
میدونین من امروز ، با خودم   به باورهام فکر میکردم
به باورهایی که توی ِ ز
✅ اگر هویت
انقلاب و مُوقِف خود در تاریخ را نشناسیم، طرح امامین انقلاب را نشناسیم، نخواهیم
توانست در نصرت امام خود در پیش‌برد انقلاب به سوی خواستگاه و هویت اساسی آن، گامی
برداریم.
✅ مرحوم
"آیت‌الله حائری شیرازی" می‌فرمودند: برای حل مسائل اعتقادی و اندیشه‌ای
خود از شیوه جدول متقاطع استفاده کنید، ابتدا از یقینیات خود شروع کنید و بر اساس
آن قسمت‌های مبهم را کامل کنید.
✅ از جمله
مطالبی که امامین انقلاب مکررا و صریحا در توضیح غایت اساسی انقل
✅ اگر هویت
انقلاب و مُوقِف خود در تاریخ را نشناسیم، طرح امامین انقلاب را نشناسیم، نخواهیم
توانست در نصرت امام خود در پیش‌برد انقلاب به سوی خواستگاه و هویت اساسی آن، گامی
برداریم.
✅ مرحوم
"آیت‌الله حائری شیرازی" می‌فرمودند: برای حل مسائل اعتقادی و اندیشه‌ای
خود از شیوه جدول متقاطع استفاده کنید، ابتدا از یقینیات خود شروع کنید و بر اساس
آن قسمت‌های مبهم را کامل کنید.
✅ از جمله
مطالبی که امامین انقلاب مکررا و صریحا در توضیح غایت اساسی انقل
چگونگی شاداب سازی مدارس با توجه به فرهنگ اسلامی
مشاوره
بوسیله مدیر پاسخگویان در ۲۰ آبان ۱۳۹۶
 0 7,917
 به اشتراک گذاری
ایجاد نشاط و شادابی یکی از مؤثرترین راه ها برای افزایش بهداشت روانی در جامعه است، مدرسه بعنوان یک نهاد می تواند با بوجود آوردن زمینه ها و برنامه هایی باعث هر چه شاداب کردن جامعه شود. اگر در مدرسه شوق زندگی کردن بوجود آید خود به خود اثرگذار بر جامعه خواهد بود. انسان های شاد زندگی خود را تحت کنترل دارند، مسئولیت پذیرند، هدفمند
ایجاد نشاط و شادابی یکی از مؤثرترین راه ها برای افزایش بهداشت روانی در جامعه است، مدرسه بعنوان یک نهاد می تواند با بوجود آوردن زمینه ها و برنامه هایی باعث هر چه شاداب کردن جامعه شود. اگر در مدرسه شوق زندگی کردن بوجود آید خود به خود اثرگذار بر جامعه خواهد بود. انسان های شاد زندگی خود را تحت کنترل دارند، مسئولیت پذیرند، هدفمند هستند، دید مثبت به زندگی دارند. آینده نگر وامیدوارند و در مقابل مشکلات و سختی ها از پای نمی نشینند، قرآن دین اسلام را د
ایجاد نشاط و شادابی یکی از مؤثرترین راه ها برای افزایش بهداشت روانی در جامعه است، مدرسه بعنوان یک نهاد می تواند با بوجود آوردن زمینه ها و برنامه هایی باعث هر چه شاداب کردن جامعه شود. اگر در مدرسه شوق زندگی کردن بوجود آید خود به خود اثرگذار بر جامعه خواهد بود.
انسان های شاد زندگی خود را تحت کنترل دارند، مسئولیت پذیرند، هدفمند هستند، دید مثبت به زندگی دارند. آینده نگر وامیدوارند و در مقابل مشکلات و سختی ها از پای نمی نشینند، قرآن دین اسلام را
سردار دلها شهادت مبارک
 
ایجاد نشاط و شادابی یکی از مؤثرترین راه ها برای افزایش بهداشت روانی در جامعه است، مدرسه بعنوان یک نهاد می تواند با بوجود آوردن زمینه ها و برنامه هایی باعث هر چه شاداب کردن جامعه شود. اگر در مدرسه شوق زندگی کردن بوجود آید خود به خود اثرگذار بر جامعه خواهد بود.
انسان های شاد زندگی خود را تحت کنترل دارند، مسئولیت پذیرند، هدفمند هستند، دید مثبت به زندگی دارند. آینده نگر وامیدوارند و در مقابل مشکلات و سختی ها از پای نمی ن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
السلام علیک یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها
غدیر؛ نصب جانشین و توجه به مسأله امامت

 1.76 مگابایت
دریافت فایل فلش -  دریافت کد
 

 
 
 
**************
پیوندهای متغیر ...
 
صوت و ویدئو
 
خط حزب‌الله ۲۰۹ | کشور را معطل دشمن نکنید
خط حزب‌الله ۲۱۰| شدید با پیمان‌شکنان
  
 
 
**************
شهید حسین محمدزاده
شهید حسین محمدزاده
بخشی از وصیت نامه:
اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنانکه پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعت

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها